جوجه طفلکی
عزیز دلم سلام . جوجه برخلاف اینکه کل شهریور فکر میکردم مهر ماه پر است از انگیزه مسافرت و خوشی اما در کنارش با همدیگه خیلی سختی کشیدیم. دقیقا دو سه روز قبل از مسافرت شما سرماخوردی و سفر رو با سرماخوردگی شروع کردیم . بماند که وقتی رسیدیم مشهد اینقدر سرد بود که آدم فکر میکرد زمستون شده. یکی دو روزی اونجا حالت بد بود ولی بعدش روبه راه شدی . کلی با خاله زری و خاله مرضی صفا کردی و بهت خوش گذشت و البته با رسیدن دایی سعید خوشحالیت دوچندان شد .هر چند که واسه من یه کم سخت بود چون تو در اوج شیطنت و سر به هوایی هستی و هنوز خطر رو تشخیص نمیدی واسه همین مراقبت تو این سنت خیلی سخته . یه چیز جالبی که توی این سفر توجه ما رو به خودش ج...
نویسنده :
مامان طلا
20:37